سه شنبه شب هفته پیش راه افتادیم سمت شمال پارسال همین موقع بود که رفتیم شمال با عمومهدی و خاله زینب شما توی دلم بودی وامسال توی بغلم وهمسفرای امسالمون عمو محسن و عمو مهدی و عموایوب (اکیپ همیشگیمون) جگرم صبح رسیدیم به اپارتمانی که بابایی از طرف شرکت توی چالوس گرفته بودودوش گرفتیم وظهر رفتیم اکبرجوجه بعد هم رفتیم دریا وازونجا هم رفتیم دور و اطراف رو گشتیم و بستنی خوردیم و سوار سورتمه شدیم دیگه تا اومدیم بریم خونه شب شد روز دوم رفتیم پارک تفریحی سی سنگان که به نظر من بهترین روز سفرمون بود اول رفتیم داخل نمایشگاه واقع در پارک بعد هم رفتیم والیبال بازی کردیم و اهنگ گذاشتیم و هرکی توپو از دست میداد باید میرفت وسط و میرقصید ی...